خطا كردم...

ساخت وبلاگ
بعد از چند وفت تصمیم گرفتم برم خونه - بعد از کار سریع راه افتادم که دیر نرسمشب هم نشستم کار های فردامو کردم و موقع خواب تازه فهمیدم فرداش تعطیلهساعت 1 مدیرم زنگ زد اگر میتونی 2 ساعت بیا شرکت - اصلا حوصله نداشتم چون شب هم بعد از مدت ها میخواستیم استراحت کنیمبلاخره تموم شد و اومدم خونهدیدم گلوم خیلی میسوزه ، قرار رو هم کنسل کردیم و شروع کردم به تمیز کاری شب هم راحت خوابیدمصبح بیدار شدم دیدم خیلی بدن درد دارم و کسلم ، مطمئن شدم مریضمدیگه موندم توی خونه ، 5 شنبه - جمعه - شنبه - یک شنبه - دوشنبه تاااااااااا سه شنبهتوی این مدت سریال فیزیکال رو هم دیدم که فکر میکنم روم تاثیر خیلی بدی گذاشت .هرشب از ترس با چراغ روشن خوابیدم ، همش فکر میکردم یکی میاد بالای سرم احساس میکردم دائم توی خطرماز هر صدایی 3 متر از جام میپریدمتقریبا هیچ کدوم از این شبها رو درست نخوابیدم - سعی کردم گریه کنم اما نشد ...گفتم برم راه برم نمیشد - غذا درست کنم نمیشد - هیچی نمیشد...سه شنبه رفتم سر کار بعد از کار اومد خونه - غذا درست کردم ، لباسامو شستم شام حاضر شد اومدم غذا بخورم از بیرون صدای دعوا میومد و صدای مردی که قبلا اینجا زندگی می کرد و مریض و معتاد بود یکهو اشتهام کور شد ، دیگه هیچی نتونستم بخورم ، نشستم رو فرش شروع کردم به گریه .زنگ زدم گفتم من دارم میام اونجا ، بلند شدم تمام لباسامو وسایلم و جمع کردم و رفتم پیششبغلم که کرد آروم شدم ، احساس امنیت کردم ، انگار دیگه کسی قرار نبود بهم ضربه بزنهقبلا از این حرکات از من دیده بود ، ولی یکم پشیمون شدم از اینکه من و اینجوری دید فکر کردم پیش خودش داره میگه یارو دیوونس..نمیدونم شایدم گفت چون هرچی بود طبیعی نبود - شبیه جنون بودنشستم روی مبل ، رفت برام آب بیاره روی مبل خطا كردم......
ما را در سایت خطا كردم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zehn-e-abi بازدید : 89 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1402 ساعت: 19:41